دین و تجربه نزدیک مرگ

ميل به جاودانگی در ميان انسان‌ها عمری به درازنای تاريخ پيدايش بشر دارد. از هزاران سال پيش تا كنون، انسان‌ها همواره از رهگذر باورهای شخصی، قومی و آيينی خود مجالی برای اميد به جاودانگی فراهم آورده‌اند. چه در آن روزگار كه هنوز دوگانه‌انگاری جسم و روح برای آدميان قابل تصور نبود و ادامه حيات مردگان در اعماق زمين تصور می‌شد و چه در روزگاری كه جهان پس از مرگ در آسمان انگاشته می‌شد تا محملی برای تداوم حيات روحانی آدمی فراهم آمده باشد، ميل به جاودانگی و بقای پس از مرگ همواره يكی از عميق‌ترين دغدغه‌های انسان به شمار آمده است. از اين رو اثبات جاودانگی و تداوم آگاهی انسان پس از مرگ، پيوسته آرمان بسياری از فيلسوفان و الهی‌دانان بوده است. اين مسأله كه در زمره مدعيات بنيادين اغلب اديان جهان به شمار می‌رود، در دوران اخير با استناد به حجم معتنابهی از شواهد تجربی و برهان‌های پسينی شكل تازه‌ای به خود گرفته است. اين وضعيت تازه كه اغلب با مخالفت محافل دانشگاهی غرب مواجه شده، به اعتقاد گروهی از پژوهشگران به چالشی پيش روی برخی از الگوهای رايج مادی‌گرايانه در اينگونه محافل بدل شده است. تجربه‌های نزديک به مرگ به عنوان يكی از اين مستندات تجربی و به عنوان پديده‌ای كه تا كنون از سوی ميلیون‌ها نفر در سراسر جهان گزارش شده، يكی از بسترهای تجربی مناسب برای راستی‌آزمايی نظريه بقا به نظر می‌رسد.اغلب پيروان اديان بزرگ در سراسر جهان، گستره زندگی بشر را به حيات مادی دنيايی محدود نمی‌دانند و هر يک با روايت‌های خاص خود، مدافع تداوم حيات و آگاهی انسان در ساحت ديگری از هستی است. باور به نظام جزادهی در حيات پس از مرگ كه عموما بر تصاوير دو قطبی ناظر به سرانجام نيكوكاران و بدكرداران تاكيد می‌ورزد، از ديگر ويژگی‌های مشترک اغلب اديان بزرگ جهان به شمار می‌رود. اين ويژگی‌های مشترک در كنار برخی ديگر از خصايص كمتر مداول باعث شده است تا ارتباط تأمل‌برانگيزی ميان تجربه‌های نزديک به مرگ و آموزه‌های آخرت‌شناسانه اديان بزرگ جلب نظر نمايد؛ به نحوی كه به نظر می‌رسد اين پديده می‌تواند هم‌افق با برخی آموزه‌های دينی، نگاهی اجمالی به حيات پس از مرگ تلقی شود. به اعتقاد بسياری از پژوهشگران آموزه‌های دينی از قابليت‌های خوبی برای توضيح و تبيين ابعادی از اينگونه تجربه‌ها برخوردارند ، اما از آنجا كه موضوع تجربه‌های نزديک به مرگ تاكنون عمدتا در غرب مسيحی محل بحث و بررسی قرار گرفته است، مشهورترين پاسخ‌ها و اظهارنظرهای الهياتی در اين‌باره نيز غالبا از سوی معدودی از الهی‌دانان مسيحی ابراز شده است. از اين‌رو اسلام و يهوديت درباره اين موضوع عمدتا سكوت اختيار كرده‌اند. در مسيحيت نيز به رغم واكنش برخی از فيلسوفان و الهی‌دانان ، كليسای كاتوليک هيچ موضع رسمی در اين باره اتخاذ نكرده است.برخی از پژوهشگران بر اين عقيده‌اند كه تاكنون از توان بالقوه اديانی نظير اسلام كه در سنت‌های صوفيانه خود قابليت‌های فراوانی برای تحليل اينگونه پديده‌ها دارند، بهره‌برداری نشده است و بر اين اساس، الهی‌دانان مسلمان از توان بالقوه قابل توجهی براي بررسی اينگونه پديده‌ها برخوردارند. علاوه بر اين، ميراث روايی مسلمانان (به ويژه در ميان شيعيان) نيز در مقايسه با متون مقدس يهوديان و مسيحيان از قابليت‌های بالايی برای توضيح ابعاد و مؤلفه‌های مختلف تجربه نزديک به مرگ برخوردار است.از برجسته‌ترين كارهايی كه تاكنون در حیطه «دین و تجارب نزدیک به مرگ» صورت پذيرفته، اثر مشهور كارول زالسكی و پژوهش كامل‌تر فاكس با عنوان  دين، معنويت‌گرايی و تجربه نزديک به مرگ است. با این حال واكنش برخی از عالمان دينی نسبت به اين تجربه‌ها كاملا منفی است. اين عده كه اغلب در ميان محافظه‌كاران مسيحی يافت می‌شوند، تجربه نزديک به مرگ و مشاهده موجود نورانی را «تلبيس ابليس» می‌دانند و معتقدند: اين تجربه‌ها شعبده‌ای شيطانی برای از راه به در بردن مؤمنان است. برخی ديگر از عالمان دينی اگرچه اين تجربه‌ها را اهريمنی خطاب نمی‌كنند اما معتقدند: سنجه‌ای كه اين تجربه‌ در باب حيات پس از مرگ به دست می‌دهد با نصوص مقدس همخوانی ندارد. برخی ديگر نيز آن را صرفا توهمات روانی تلقی می‌كنند و اصولا به لوزام كلامی اينگونه تجربه‌ها وقعی نمی‌نهد.غالب فيلسوفان و الهی‌دانان موحدی كه در باب تجربه‌های نزديک به مرگ اتخاذ موضع كرده و آن را واجد ماهيتی اهريمنی تشخيص نداده‌اند، معمولا اينگونه تجربه‌ها را نگاهی اجمالی به حيات پس از مرگ تلقی می‌كنند كه ممكن است به نحو موقت در فاصله ميان مرگ جسمی و قضاوت نهايی در انتظار هر يک از ما باشد. دراين‌ بازه زمانی، فرد از نوعی آزادی فارغ از كالبد برخوردار است كه می‌تواند با استفاده از آن از برخی تجربيات و احساسات بهره‌مند شود. اين‌گروه ازفيلسوفان و الهی‌دانان، وقوع چنين پديده‌ای را بر اساس باورهای فلسفی و الهياتی خود كاملا محتمل می‌دانند.  

دکتر مجتبی اعتمادی نیا، پژوهشگر فلسفه و عرفان و دین پژوه