میشود روزی مرا بر دل زنی؟
میشود روزی مرا بر دل زنی
نقش انسانم به آب و گل زنی
میشود این قطره را دریا کنی
سرّ هستی را در او پیدا کنی
در میان اشک و بغضش این طنین
در خروشی آتشین و سهمگین
قطرهای سرمست از جام حضور
بیقدح، بیظرف، در اوج سرور
با شهامت، لخت و عریان، در هبوط
کرده عزم این فرود و این سقوط
مادرش چون دید شوقش در گشود
طفلک خُردش به هستی پر گشود
عرصهای از رنگ و جنگ و حاشیه
کهنه شعری بیردیف و قافیه
عرصهای از نقش و صورت، جن و انس
در تنوع ظرف و قالب، نوع و جنس
در هبوطش شد اسیر هست و نیست
این تکثر، این من و ما از تو نیست
حال این تو، این عوالم مال تو
درک این وحدت دوباره بال تو
لیلی جلیلیان (تجربهکنندهی نزدیک به مرگ)
آخرین دیدگاهها