بررسی صحبت‌های دکتر کیوان یحیی درباره‌ی تجربه‌ی نزدیک به مرگ

احمد بهزادی

اخیرا فایل صوتی‌ای با عنوان «بررسی مسئله‌ی تجربه نزدیک به مرگ از منظر نوروساینس» از دکتر کیوان یحیی (عصب‌شناس) در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. در این مقاله قصد داریم، برخی از صحبت‌های جناب دکتر کیوان یحیی را مورد بررسی قرار دهیم. (فایل صوتی صحبت‌های دکتر یحیی را می‌توانید از «این لینک» در کانال تلگرامی Quaestio گوش بدهید.)

آیا مشاهدات خارج از بدن اشتباه هستند؟

دکتر یحیی چند بار مدعی می‌شوند که مشاهدات خارج از بدن تجربه‌گران نزدیک به مرگ مطابق با وقایع اتفاق افتاده نبوده‌اند. مثلا در دقیقه‌ی 17:44 می‌گوید: «…طرف گزارش می‌دهد اتفاقاتی افتاده که (در واقع) نیافتاده.» یا در دقیقه‌ی 18:46 به بعد می‌گوید:

«زمانی که شما از این افراد سوال می‌کنید که چی دیدید؟… اینها اکثرا چیزهایی را تعریف کردند که یا باورشان بوده یا در حافظه‌شان بوده… برای مثال بیمار تعریف می‌کند که من مُردم، بعد دیدم به سرعت پرستارها و پزشکان ریختند بالای سر من که داشتند تلاش می‌کردند یا دکتر فلانی را دیدم که داشت تلاش می‌کرد. حالا از قضا آن روز دکتر فلانی نبوده، بلکه آقای دکتر دیگری بوده… یا برخلاف باور او، دلیلی ندارد همه‌ی پرستارها بریزند سر بیمار، این را توی فیلم‌ها نشان می‌دهد که همه‌ی پرستارها و پزشک‌ها می‌ریزند روی سر طرف…»

متاسفانه دکتر یحیی منبعی را برای این گفته‌ها ارائه نمی‌دهند. معلوم نیست ایشان بر اساس کدام تحقیق می‌گویند «اکثر» تجربه‌گران مشاهدات خارج از بدن نادرستی داشته‌اند؟

 اما نتایج سایر تحقیقات مطلب دیگری می‌گویند: برای مثال خانم دکتر جنیس هلدن تجربه‌های نزدیک به مرگی که دارای مشاهدات خارج از بدن بوده‌اند و تا اوایل سال 2006 در کتب و مقالات علمی آمده‌اند را بررسی کرده است. او مشاهداتی که کوچکترین اشتباهی داشتند را هم در دسته‌ی مشاهدات نادرست قرار داده است. طبق بررسی او، فقط 8 درصد این تجربه‌ها دارای مشاهدات اشتباه بوده‌اند.(فقط 1 مورد از این تجربه‌ها کاملا اشتباه بوده و باقی آنها اگرچه دارای مشاهدات اشتباه هم بوده‌اند، اما مشاهدات درست هم داشته‌اند.) در مقابل 92 درصد تجربه‌ها، مشاهدات خارج از بدن کاملا درستی داشته‌اند و درستی کامل 38 درصد این تجربه‌ها از طریق منابع آبجکتیو (اسناد پزشکی و …) تایید شده است. (رفرنس: هندبوک The Handbook of Near-Death Experiences، فصل نهم)

در تحقیق آینده‌نگر معروف «AWARE» نیز دو نفر تجربه‌ی خروج از بدن داشتند و فقط با یک نفر از آنها امکان مصاحبه‌ی تکمیلی فراهم می‌شود که صحت مشاهدات خارج از بدن این تجربه‌گر نیز پس از تطبیق با اسناد پزشکی تایید می‌شود.(رفرنس) این تجربه‌گر وقایع اتفاق افتاده تا 3 دقیقه بعد از ایست قلبی خود را به درستی توصیف کرده بود.

دکتر یحیی مدعی است که «وقتی از تجربه‌گران پرسیده می‌شود که اتفاقات رخ داده در بیمارستان را توصیف کنند، آنها بر اساس فیلم‌ها توصیفات اشتباهی را بیان می‌کنند و ظرایف و حتی موضوعات اساسی را به اشتباه توصیف می‌کنند!»

صحبت ایشان دقیقا 180 درجه با تحقیقات موجود اختلاف دارد! خانم دکتر پنی سارتوری در طی یک تحقیق آینده‌نگر، هم از افرادی که بعد از ایست قلبی دچار تجربه‌ی نزدیک به مرگ همراه با خروج از بدن شدند و هم از افرادی که بعد از ایست قبلی هیچ تجربه‌ای نداشتند، خواستند تا وقایع رخ‌داده در هنگام ایست قلبی و عملیات احیاء را توصیف کنند. طبق این تحقیق، افرادی که هیچ تجربه‌ای نداشتند، اکثرا حتی نتوانستند حدسی بزنند و افرادی که حدس زدند هم با توجه به مطالبی که از فیلم‌ها دیده بودند مطالبی گفتند که در واقع برایشان اتفاق نیفتاده بود. در مقابل، توصیفات افرادی که تجربه‌ی خروج از بدن داشتند، با وقایع بعد از ایست قلبی آنها مطابقت داشت. نتیجه‌ی این تحقیق به صورت کتابی با عنوان:

The near-death experiences of hospitalized intensive care patients: A five year clinical study

منتشر شده است. (من نتوانستم به خود این کتاب دسترسی پیدا کنم، اما گزارش این تحقیق در فصل هفتم کتاب دیگر دکتر سارتوری با عنوان «The Wisdom of Near death Experiences» و فصل هفتم کتاب «The Science of Near-Death Experiences» از جان هاگان و فصل نهم هندبوک تجارب نزدیک به مرگ، آمده است. دکتر پنی سارتوری در مصاحبه‌ای با سایت اسکپتیکو نیز درباره‌ی این تحقیق توضیح می‌دهد.) لازم به ذکر است که طبق گزارش دکتر سارتوری در کتاب «The Wisdom of Near Death Experiences» یکی از تجربه‌گران نزدیک به مرگ در تحقیق او اگرچه توصیفات درستی از وقایع اتفاق افتاده ارائه می‌دهد، اما به اشتباه روی لباس بیمارستان خود یک تکه جواهرآلات می‌بیند. دکتر سارتوری توضیح می‌دهد این تجربه‌گر تا چند روز بعد از عمل جراحی تحت تاثیر داروهای آرامبخش بوده و همچنین توهماتی را هم تجربه کرده است، به همین خاطر می‌توان احتمال داد داروها و توهمات به نحوی در تجربه‌ی او یا در به خاطر آوردن تجربه‌ی او تاثیر گذاشته‌اند.

قبل از دکتر سارتوری، تحقیق مشابه دیگری توسط مایکل سابوم انجام شده بود که نتیجه‌ی مشابهی داشت؛ این تحقیق در کتاب مایکل سابوم با عنوان «Recollections of death» منتشر شده است.

گزارش‌های زیادی مبنی بر صحت مشاهدات خارج از بدن تجربه‌گران نزدیک به مرگ وجود دارد و از قضا بعضی از آنها دارای جزئیاتی بسیار جالب توجه هستند که اکنون مختصرا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

مورد «مرد دندان مصنوعی»

در تحقیقی که توسط دکتر پیم ون لومل در سال 2001 در ژورنال وزین «لنست» منتشر شد، یک مورد مشاهده‌ی خارج از بدن گزارش می‌شود که پرستاری که از او با عنوان «تی‌جی»(TG) یاد می‌شود آن را شرح می‌دهد. تی‌جی در تلاش برای احیاء بیمار 44 ساله‌ای که دچار ایست قلبی شده بود، دندان مصنوعی او را برمی‌دارد تا بتواند لوله‌ی تنفسی را وارد دهانش کند. بعد از یک ساعت و نیم تلاش برای احیاء، ریتم قلبی و فشار خون کافی پیدا می‌کند، اما هنوز هشیار نیست و به این ترتیب به بخش مراقبت‌های ویژه برده می‌شود. یک هفته بعد، وقتی تی‌جی می‌خواهد داروهای این بیمار را بدهد، بیمار به محض دیدن او می‌گوید: «اوه! این پرستار می‌داند که دندان مصنوعی من کجاست.» این بیمار سپس توضیح می‌دهد که این پرستار دندان مصنوعی‌اش را دقیقا کجا قرار داده است و موقعیت آن را به دقت توصیف می‌کند. او توضیح می‌دهد زمانی که آنها در حال تلاش برای احیائش بودند، او از بالا آنها را می‌دیده است. این بیمار همچنین اتاقکی که عملیات احیاء در آن انجام شده بود و همینطور ظاهر افرادی که آنجا بودند از جمله خود تی‌جی را به درستی توصیف می‌کند. (رفرنس: لینک مقاله در ژورنال لنست)

مورد «جی‌اس»

«دکتر ماریو بوریگارد» نوروساینتیست کانادایی، ماجرای تجربه‌ی نزدیک به مرگ خانم 31 ساله‌ای را در بیمارستان قلب مقدس مونترآل (وابسته به دانشگاه مونترآل در کانادا) در ژورنال احیاء (Resuscitation) منتشر می‌کند. این خانم که با نام «جی‌اس» از او یاد شده، ابتدا تحت عمل سزارین قرار می‌گیرد و سپس بعد از زایمان، درحالی که بیهوش بوده و چشمانش با چسب بسته بوده با تخت چرخ‌دار به اتاق عمل منتقل می‌شود تا تحت عمل پیوند آئورت بالارو قرار بگیرد. او برای این عمل، تحت ایست قلبی هیپوترمیک عمیق (DHCA) قرار می‌گیرد. بیمار در طی این عمل، دچار تجربه‌ی خروج از بدن می‌شود و می‌بیند که پرستار ابزار جراحی را به جراح می‌دهد و همچنین دستگاه‌های بیهوشی و سونوگرافی که پشت سرش (پشت محل قرار گرفتن سر بر روی تخت جراحی) قرار داشته را مشاهده می‌کند. مشاهدات او توسط تیم دکتر بوریگارد و جراح قلب او تایید می‌شود. طبق گزارش مقاله، بیمار، (در حالت بیداری) اعضای تیم جراحی را ندیده و با آنها صحبت نکرده است و دستگاه‌هایی که در حالت خارج از بدن مشاهده کرده، در زاویه‌ی دید (چشمان) او قرار نداشته است. (رفرنس: لینک در ژورنال احیاء)

سکه‌ی یک سنتی بالای قفسه‌ها

خانم دکتر لیندا موریس و خانم دکتر کثلین نافل، در طی تحقیقی از 19 پرستار پرسیدند که آیا تجربه‌ی غیرمعمولی در ارتباط با بیماران داشته‌اند یا نه. یکی از پرستاران تجربه‌ی خروج از بدن یک بیمار حین ایست قلبی را تعریف می‌کند. این بیمار می‌گوید در این زمان در هوا درحال پرواز بوده و از بالا اتفاقات حین ایست قلبی خود را مشاهده می‌کند. این بیمار در ادامه می‌گوید در زمانی که خارج از بدنش بوده، در بالای قفسه‌ها یک سکه‌ی یک سنتی را مشاهده کرده است که در حالت عادی باید از روی چیزی بالا رفت تا بتوان آن را دید. پرستار مورد اشاره، در گفتگو با یکی از همکاراتمش به این ماجرا اشاره می‌کند. همکارش بالا می‌رود و آن سکه‌ی یک سنتی را پیدا می‌کند. مقاله‌ی مربوط به این گزارش در ژورنال تحقیقات تجارب نزدیک به مرگ منتشر شده است. (رفرنس: دانلود مقاله از ریسرچ‌گیت)

مشاهدات خارج از بدن تجربه‌گران نزدیک به مرگ منحصر به اتاق عمل و وقایع رخ‌داده در اطراف بدن آنها نیست. گاهی تجربه‌گران مشاهده‌ی اتفاقاتی که دورتر از بدن جسمانی‌شان رخ داده را نیز گزارش می‌کنند:

تجربه‌ی خانم مسلمان میان‌سال

دکتر سام پرنیا در فصل چهارم کتاب خود با عنوان «What Happens When We Die» مورد خانم مسلمان میان‌سالی را تعریف می‌کند که هنگام عمل جراحی دچار تجربه‌ی خروج از بدن می‌شود و متوجه می‌شود که مرده است. او می‌گوید: «من می‌توانسم بیرون اتاق عمل را ببینم. پزشکان به خانواده‌ام گفتند که من مرده‌ام. من احساس ناامیدی می‌کردم، چون درحالی که در هوا و پایین سقف بودم، احساس راحتی می‌کردم و می‌خواستم به خانواده‌ام بگویم که حالم خوب است(اما نمی‌توانستم و همین باعث می‌شد احساس ناامیدی داشته باشم.) من احساس آرامش کامل داشتم. نور گرم و روشنی همه‌جا را فراگرفته بود…»

دکتر پرنیا با پسر این خانم مصاحبه می‌کند و او نیز تایید می‌کند که به خانواده‌اش گفته‌اند مادرش فوت کرده است.

(کتاب دکتر پرنیا با عنوان «What Happens When We Die» با ترجمه‌ی شهرزاد فتوحی به فارسی با عنوان «وقتی می‌میریم چه می‌شود» در انتشارات جیحون منتشر شده است، اما این گزارش و همینطور چند پاراگراف دیگر که در متن اصلی کتاب هستند را در ترجمه‌ی فارسی این کتاب پیدا نکردم. نمی‌دانم این ناشی از ترجمه‌ی ویراست قدیمی کتاب است یا اشتباهی در ترجمه اتفاق افتاده است.)

سس قرمز روی کراوات

دکتر بروس گریسون در مقدمه‌ی کتاب خود با عنوان «After» اولین مواجهه‌ی خود با تجارب نزدیک به مرگ را تعریف می‌کند. او درحالی که در رستوران بیمارستان درحال خوردن غذا بوده، پیجرش به صدا درمی‌آید. دکتر گریسون که در آن زمان یک انترن بوده، هول می‌شود و چنگال از دستش می‌افتد و همین باعث می‌شود سس قرمز روی کروات او بریزد. با وجود تلاش او برای پاک کردن کراواتش، جای سس روی کراوات دکتر گریسون می‌ماند. او برای پوشاندن لکه‌ی سس، دکمه‌های روپوش بیمارستان را می‌بندد و به اتاق اورژانس می‌رود. بیمار بیهوش است اما هم‌اتاقی بیمار در انتهای راهرو منتظر است. دکتر گریسون نزد هم‌اتاقی بیمار می‌رود و در حین صحبت با او به دلیل گرمای هوا روپوش خود را باز می‌کند و برای دقایقی لکه‌ی روی کراواتش معلوم می‌شود. هنگام خداحافظی دوباره دکمه‌های روپوش خود را می‌بندد و مجددا به اتاق بیمار می‌رود که می‌بیند او کماکان بیهوش است. اول صبح روز بعد وقتی دکتر گریسون به دیدن بیمار می‌رود، خود را معرفی می‌کند ولی بیمار در جواب می‌گوید: «من تو را می‌شناسم. تو را از دیشب به خاطر دارم.» دکتر گریسون از این جواب متعجب می‌شود، اما بیمار تجربه‌ی خروج از بدن خودش را توضیح می‌دهد، مکالمات دکتر گریسون با هم‌اتاقی بیمار را توصیف می‌کند و نهایتا به لکه‌ی سس روی کراوات دکتر گریسون اشاره می‌کند. (ویدئوی توضیح این ماجرا را از زبان دکتر گریسون، می‌توانید از آپارات یا کانال تلگرام ببینید.)

این نوع تجربه‌ها بسیار زیاد هستند و دو نمونه‌ی دیگر را در اواخر این مقاله مطالعه خواهید کرد. اما لازم به یاداوری است که همانطور که گفته شد برخی از مشاهدات خارج از بدن در تجربه‌های نزدیک به مرگ، دارای اشتباه یا توهم هستند؛ کیت آگوستین این تجربه‌ها را «در یکی از مقالات خود» جمع‌آوری کرده است. در ضمن، واضح است که تجربه‌های خروج از بدن توهمی که در موقعیت‌هایی به غیر از ان‌دی‌ئی اتفاق می‌افتند، مانند تجربه‌های بیماران مبتلا به فلج خواب(گزارش Giorgio Buzzi) یا تجربه‌هایی که از طریق تحریک مغز ایجاد می‌شوند، قابل نسبت دادن به مشاهدات خارج از بدن در ان‌دی‌ئی‌ها نیستند. (یا حداقل اینگونه نسبت دادن‌ها خالی از اشکال نیست.)

آیا اکثر ان‌دی‌ئی‌ها ناخوشایند هستند؟

دکتر یحیی در دقیقه‌ی 10:48 به بعد ادعا می‌کنند:

«چیزی که اطلاع داده نشده این است که اکثر ان‌دی‌ئی‌ها اصلا خوشایند هم نیستند!… و این را باید در نظر داشته باشیم، این چیزی است که خیلی وقت‌ها نمی‌گویند»

احتمالا ایشان سهوا تعبیر «اکثر» را به کار برده‌اند، اما به هرحال این جمله برعکس نتایج تمام تحقیقات انجام شده است. همانطور که انجمن بین المللی تحقیقات تجارب نزدیک به مرگ (آیندز) می‌گوید:

«وقوع تخمینی تجارب نزدیک به مرگ ناخوشایند بین 1 تا 15 درصد متغیر است.»(رفرنس)

از طرف دیگر، در تمام تحقیقات آینده‌نگری که بر روی تجارب نزدیک در هنگام ایست قلبی(مرگ بالینی) انجام شده، هیچ تجربه‌ی ان‌دی‌ئی منفی‌ای گزارش نشده است. این تحقیقات عبارتند از تحقیق دکتر پیم‌ون‌لومل (رفرنس)، تحقیق اول دکتر پرنیا (رفرنس)، تحقیق دوم دکتر پرنیا با عنوان «AWARE» (رفرنس)، تحقیق مایکل سابوم در کتاب «Recollections of Death» و تحقیق شوانینگر و همکارانش (رفرنس). در این تحقیقات با تمام نجات‌یافتگان ایست قلبی مصاحبه شده و تجربه‌ی افرادی که تجربه‌ی نزدیک به مرگ داشتند ثبت شده است.

در تحقیقی که در مورد نجات‌یافتگان ایست قلبی در ایران انجام شده بود نیز، تمام تجربه‌گران تجربه‌هایی مثبت و خوشایند داشتند.(رفرنس) همانطور که آیندز می‌گوید با توجه به این تحقیقات به نظر می‌رسد تجارب ناخوشایند نادر هستند. (حداقل در هنگام ایست قلبی)

با این حال، دکتر سارتوری در کتاب خود «The Wisdom of Near Death Studies» می‌نویسد که با دو تجربه‌ی ناخوشایند مواجه شده؛ یکی از آنها دارای همان عناصر تجارب ان‌دی‎‌ئی مثبت بوده اما تجربه‌گر احساس مثبتی به آنها نداشته، و دیگری هنگام بیهوشی ناشی از ایست قلبی برای تجربه‌گر اتفاق افتاده و تجربه‌گر احساس می‌کرده که درحال نگاه کردن به جهنم است.

در ضمن، تعداد قابل توجهی از محققان در زمینه‌ی تجارب نزدیک به مرگ، مانند دکتر سام پرنیا، دکتر کنث رینگ و دکتر پیتر فنویک تجارب نزدیک به مرگ منفی را به عنوان ان‌دی‌ئی نمی‌پذیرند.

کربن‌دی‌اکسید و تجارب نزدیک به مرگ

دکتر یحیی در دقیقه‌ی 23:56 به بعد می‌گوید:

«پروفسور کلمنک کتس و همکارانش آمدند این نظریه را آزمایش کردند و چیز بسیار جالبی را پیدا کردند. چیزی که پیدا کردند این بود که تجمع بالای دی‌اکسید کربن در ان‌دی‌ئی رخ می‌دهد… اینها متوجه شدند که دی‌اکسید کربن و همینطور یک مقدار بسیار کم و سرمی از پتاسیم، دقیقا ان‌دی‌ئی را شروع می‌کنند.»

تحقیق مورد اشاره‌ی ایشان، تحقیق دکتر کلمنک کتس و همکارانش در سال 2010 بر روی نجات‌یافتگان ایست قلبی است.(رفرنس) در این تحقیق، تجربه‌گران نزدیک به مرگ در هنگام ایست قلبی، نسبت به گروه کنترل(افرادی که ان‌دی‌ئی نداشتند)، سطح کربن‌دی‌اکسید بیشتری داشتند. در واقع، این تحقیق می‌گوید که بین افزایش سطح کربن‌دی‌اکسید و تجربه‌ی نزدیک به مرگ ارتباط وجود دارد.

اما ما فکر میکنیم حتی اگر چنین ارتباطی وجود داشته باشد نمی‌توان به راحتی نتیجه گرفت که کربن‌دی‌اکسید ان‌دی‌ئی را ایجاد یا شروع می‌کند، چون مسئله اینجاست که چنین ارتباطی در تحقیقات دیگر تایید نشده است. برای مثال طبق اولین تحقیق دکتر پرنیا که در سال 2001 منتشر شد، هیچ تفاوت معناداری بین سطح کربن‌دی‌اکسید تجربه‌گران نزدیک به مرگ و نجات‌یافتگان ایست قلبی که تجربه‌ای نداشتند، وجود نداشته است.(رفرنس) همچنین دکتر سابوم در کتاب خود «Recollections of Death» تجربه‌ی نزدیک به مرگ مردی را گزارش می‌کند که هنگام تجربه‌ی خود مشاهده می‌کند که چیزی را به کشاله‌ی ران او تزریق می‌کنند؛ البته در واقع تزریقی در کار نبوده بلکه از او خون می‌گیرند. نمونه‌ی خون او نشان می‌دهد که این تجربه‌گر سطح کربن‌دی‌اکسید «کمتری» نسبت به سطح نرمال داشته است. همچنین با توجه به مشاهده‌ی خارج از بدنی که داشته، می‌توان گفت که این نمونه‌ی خون، دقیقا در زمان تجربه‌ی نزدیک به مرگ این بیمار گرفته شده است.

ارتباط تحقیق دکتر چاولا با تجارب نزدیک به مرگ؟

دکتر یحیی در دقیقه‌ی 25:47 به تحقیقات دکتر چاولا اشاره می‌کنند. در این تحقیق که در سال 2009 در ژورنال طب تسکینی (Journal of Palliative Medicine) منتشر شده، پروسه‌ی مرگ هفت بیمار که وضعیت وخیمی داشتند و در حالت کما بودند گزارش شده است.(رفرنس: ریسرچ‌گیت) بعد از اینکه این هفت بیمار از دستگاه لایف‌ساپورت جدا شدند و هیچ ضربان قلب و فشار خونی نداشتند، الکتروانسفالوگرام (ای‌ای‌جی) فعالیت مجدد مغز را تا حداکثر سه دقیقه نشان داده است. حال سوال اینجاست که این یافته چه ارتباطی با تجارب نزدیک به مرگ دارد؟

همانطور که گفته شد تمام این بیماران فوت شدند و هیچ‌کدام برنگشتند تا ببینیم اصلا در این مدت تجربه‌ای داشته‌اند یا نه. خود دکتر چاولا و همکارانش در این مقاله تصریح می‌کنند که ارتباط این یافته‌ها با تجارب نزدیک به مرگ یک گمانه‌زنی صرف است. ضمنا از آنجایی که ای‌ای‌جی کاملی در این تحقیق صورت نگرفته، نمی‌توان منشاء دقیق این فعالیت‌ها را مشخص کرد. تیم دکتر چاولا همچنین احتمال اثر عوامل بیرونی مانند سیگنال خارجی را منتفی ندانسته‌اند.

اما نکته‌ی مهم‌تر این است که تمام این بیماران پروسه‌ی تدریجی مرگ را تجربه کرده‌اند و شرایطشان با افرادی که دچار ایست قلبی ناگهانی (Acute Cardiac Arrest) می‌شوند متفاوت است. دکتر تیتوس ریواس در فصل سوم کتاب خود با عنوان «The Self Does Not Die» به نقل از دکتر پیم ون لومل (متخصص قلب) می‌نویسد: «تمام تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده‌اند نشان می‌دهند بعد از ایست قلبی، فعالیت مغزی قابل اندازه‌گیری، به طور متوسط بیش از 15 ثانیه طول نمی‌کشد.» (برای مثال این مقاله را ببینید.) دکتر سام پرنیا نیز در مقاله‌ی خود در سال 2002 (دانلود مقاله) و همچنین مقاله‌ی تحقیق AWARE با استناد به تحقیقات متعدد، طول زمان فعالیت مغزی بعد از ایست قلبی را بین 10 تا 20 ثانیه عنوان می‌کند. دکتر میشل دورتی، نورولوژیست و استاد عصب‌شناسی دانشگاه درکسل، در مقاله‎ی خود در سایت «نورولوژی کاربردی» زمان صاف شدن خط ای‌ای‌جی بعد از ایست قلبی را بین 10 تا 40 ثانیه می‌نویسد.(رفرنس با استناد به این مقاله) بنابراین، طبق تحقیقات متعددی که در این زمینه بر روی انسان و حتی حیوانات دیگر انجام شده است، زمان کوتاهی (حداکثر کمتر از یک دقیقه) بعد از ایست قلبی، الکتروانسفالوگرام خط صاف را نشان می‌دهد. ولی ما دلائلی داریم که نشان می‌دهد تجربه‌های نزدیک به مرگ خیلی بیشتر از این زمان طول می‌کشند. برای مثال، قبلا به تحقیق «AWARE» که تجربه‌گر تا 3 دقیقه بعد از ایست قلبی خود را توصیف کرده است اشاره کردیم. اما این موارد بیشتر هستند که به دو نمونه‌ی دیگر از آنها اشاره می‌کنیم:

ان‌دی‌ئی بیمار دکتر ریچارد منسفیلد

دکتر پرنیا در کتاب خود «وقتی می‌میریم چه می‌شود» درباره‌ی بیمار دکتر ریچارد منسفیلد توضیح می‌دهد. این بیمار که دچار ایست قلبی شده بود، با وجود نیم ساعت تلاش کادر بیمارستان، احیاء نمی‌شود. آنها او را ترک می‌کنند و بعد از 15 دقیقه که عملیات احیاء متوقف شد، دکتر منسفیلد به اتاق او برمی‌گردد و متوجه می‌شود که صورت بیمار دیگر کبود نیست و (به شکل غیرمنتظرانه‌ای) نبض کشاله‌ی ران او هم مجددا می‌زند. بیمار را احیاء می‌کنند و به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل می‌کنند. برخلاف تصور، بیمار دچار هیچگونه آسیب مغزی نمی‌شود. اما ماجرای تجربه‌ی نزدیک به مرگ این بیمار از زبان دکتر منسفیلد:

«بعدا وقتی او را دیدم گفت که همه‌چیز را از بالا می‌دیده است و همه‌ی کارهای ما را با ذکر جزئیات تعریف کرد. او تمام کارها و حرف‌های مرا گفت، مثل نبض گرفتن، تصمیم به توقف عملیات نجات، بیرون رفتن از اتاق، برگشتن دوباره به اتاق، نگاه کردن به او، گرفتن دوباره‌ی نبض او و شروع دوباره‌ی عملیات نجات. او تمام جزئیات را درست می‌گفت که غیرممکن بود، چون نه فقط در حالت قطع جریان خون بود، بلکه نبض هم نداشت و 15 دقیقه هم بود که عملیات نجات او متوقف شده بود. چیزی که او به من گفت مرا از خود بی‌خود کرد و تا امروز در مورد آن با هیچ کس حرف نزده‌ام، چون نمی‌دانم آن را چگونه توجیه کنم. من می‌دانم که قطعا مانیتور، تمام قطعات، دستگاه‌ها و رابط‌ها و نبض را پیش از توقف کار بررسی کردم. من هنوز هم نمی‌توانم آن را توجیه کنم و دیگر در مورد آن فکر نمی‌کنم.» (رفرنس: وقتی می‌میریم چه می‌شود؛ سام پرنیا، ترجمه‌ی شهرزاد فتوحی)

ان‌دی‌ئی معروف پم رینولدز

اما مورد دیگر، تجربه‌ی نزدیک به مرگ معروف «پم رینولدز» است. پم رینولدز خواننده و ترانه‌سرای آمریکایی، در سن 35 سالگی برای عمل مغز، تحت «ایست قلبی هیپوترمیک» قرار گرفت. به این منظور، فعالیت مغزی او توسط ای‌ای‌جی و همینطور ضربان قلب، فشار خون و دمای بدنش در تمام مدت عمل به طور دقیق زیر نظر بودند. چشمان او با چسب بسته شدند و داخل گوش‌هایش گوشی‌ای گذاشته شد که از یک سمت نویز سفید (White Noise) و از سمت دیگر در هر ثانیه 11 کلیک با شدت 100 دسی‌بل (به بلندی صدای بوق ماشین) پخش می‌شد و هر سه دقیقه پخش آنها به سمت دیگر تغییر می‌کرد. درضمن گوش‌های او را با نوار پانسمان(گاز) بسیار و چسب محکم و کیپ کردند. دلیل پخش این صداها این بود که نسبت به عدم واکنش مغزی او اطمینان داشته باشند. در همین وضعیت، خانم رینولدز دچار تجربه‌ی نزدیک به مرگ می‌شود و اتفاقات اتاق عمل، مکالمات تیم جراحی و حتی ابزار جراحی‌ای که قبلا با آن آشنایی نداشته را مشاهده می‌کند. وسیله‌ی جراحی خاصی که او می‌بیند مته یا اره‌ی نوماتیک (pneumatic saw) بوده است. خانم رینولدز حداقل در بخشی از تجربه‌ی نزدیک به مرگ خود، در وضعیت مرگ بالینی و «دارای خط صاف ای‌ای‌جی» بوده است. او می‌گوید قبل از اینکه به او دو شوک الکتریکی برای راه‌اندازی مجدد قبلش وارد کنند، آهنگ «هتل کالیفرنیا» (از گروه ایگلز) را می‌شنود که کاملا درست است. این موارد همه ثبت شده و مستند شده هستند. درباره‌ی این تجربه‌ی نزدیک به مرگ، در سال 2002 بی‌بی‌سی مستندی با عنوان «روزی که مُردم» (The Day I Died) ساخته است.

دکتر جرالد وورلی، متخصص بیهوشی و شکاک هلندی، درباره‌ی تجربه‌ی خانم پم رینولدز ادعا می‌کند که او دچار «هوشیاری اتفاقی در هنگام بیهوشی» (Anesthesia awareness) شده و وقایع اتفاق افتاده و مکالمات را با گوش‌هایش شنیده و آنها را به صورت تصویری در ذهن خود تصور کرده است! در پاسخ به این ادعا، دکتر جراح خانم رینولدز یعنی «دکتر رابرت اسپتزلر» می‌گوید:

«پم رینولدز تحت وضعیتِ “EEG Burst Suppression” بوده که این وضعیت با هوشیاری اتفاقی در هنگام بیهوشی(Anesthesia awareness) ناسازگار است.» (رفرنس)

وضعیت «EEG Burst Suppression» نشانه‌ی واضحی است که مغز فعال نیست و فرد در بیهوشی عمیق است. خانم پم رینولدز قبل از قرار گرفتن در حالت ایست قلبی هیپوترمیک، چنین وضعیتی داشته است. (پخش صدا درون گوش او نیز برای اطمینان از همین مسئله بوده است.)

اما نکته‌ی مهم‌تر این است که چطور ممکن بوده که پم رینولدز مکالمات و اتفاقات رخ داده را شنیده باشد؟ گوش او کاملا توسط گوشی، نوار پانسمان و چسب کیپ شده بوده و امکان اینکه شخص بتواند در چنین شرایطی صدای محیط را بشنود بسیار غیرمحتمل است.(رفرنس) همینطور از طریق گوشی‌های کوچک در گوش‌های او به طور مداوم از یک طرف نویز سفید و از طرف دیگر کلیک‌هایی با شدت 100 دسی‌بل پخش می‌شده است. طبق «مرکز کنترل و پیشگیری بیماری آمریکا» (CDC) شنیدن صداهایی با شدت 100 دسی‌بل در عرض 15 دقیقه باعث از دست دادن شنوایی می‌شود.(رفرنس) آیا با این شرایط، حتی اگر شخصی کاملا بیدار و هشیار باشد می‌تواند صدای محیط خارج را بشنود؟ با این حال، پم رینولدز نه تنها صداهای داخل گوشی (یعنی کلیک‌ها و نویز سفید) را در طی تجربه‌ی خود نشنیده، بلکه اصلا در شنیدن مکالمات اتاق عمل هیچ احساس سختی‌ای نداشته است؛ تا جایی که می‌گوید «بسیار واضح‌تر  و شفاف‌تر از قبل می‌شنیدم و می‌دیدم» نکته‌ی دیگر این است که الکتروانسفالوگرام(ای‌ای‌جی) هیچ نشانه‌ای از شنیدن را نشان نداده است! چطور می‌توان ادعا کرد پم رینولدز می‌شنیده است درحالی که مغز او به صداهای بسیار بلند گوشی‌اش هیچ واکنش قابل ردیابی‌ای نشان نمی‌داده است؟

به گفته‌ی دکتر رابرت اسپتزلر (جراح خانم رینولدز) هیچ راه عادی‌ای برای پم رینولدز وجود نداشته که بتواند ابزارهای جراحی را ببیند. دکتر اسپتزلر در برنامه‌ی «روزی که مردم» از بی‌بی‌سی می‌گوید:

«من فکر نمی‌کنم مشاهدات او بر اساس چیزهایی باشد که هنگام ورود به اتاق عمل دیده است. آن ابزارها اصلا در دسترس (و محل دید) او نبودند. مثلا مته و موارد دیگر پوشانده شده بودند. آنها قابل مشاهده نبودند، بلکه داخل بسته‌هایشان بودند. تا زمانی که بیمار کاملا بیهوش شود، ما واقعا این بسته‌ها را باز نمی‌کنیم تا محیط استریل را حفظ کنیم.»

پم رینولدز درحالی که چشم‌ها و گوش‌هایش بسته بوده، مغزش در وضعیت non-responsive قرار داشته و حتی ای‌ای‌جی خط صاف را نشان داده،گزارش درستی از اتفاقات رخ داده و مکالمات رد و بدل شده ارائه می‌دهد. این برای دکتر اسپتزلر کاملا حیرت‌آور بوده است:

«من هیچ توضیحی برای آن ندارم. با توجه به وضعیت فیزیولوژیک خانم رینولدز، من نمی‌دانم که چطور ممکن است چنین تجربه‌ای اتفاق بیفتد؟»(رفرنس)

(برای اطلاعات بیشتر درباره‌ی تجربه‌ی نزدیک به مرگ پم رینولدز، ضمن مطالعه‌ی رفرنس‌هایی که به صورت هاپیرلینک در متن قرار دادم، می‌توانید به کتاب «Light and Death» از دکتر مایکل سابوم و کتاب «Glimpsing Heaven» از Judy Bachrach منتشر شده در انتشارات نشنال جیوگرافیک مراجعه کنید.)

ارتباط تجارب نزدیک به مرگ با عوامل فیزیولوژیک

تا کنون مدرک روشنی مبنی بر ارتباط عوامل فیزیولوژیک با ان‌دی‌ئی پیدا نشده، اما حتی اگر بتوان ارتباطی را میان عوامل فیزیولوژیک با تجارب نزدیک به مرگ پیدا کرد، این الزاما به معنی یک ارتباط علت و معلولی نیست. در ضمن، باید در نظر داشت که در تجارب نزدیک به مرگ، عناصری وجود دارند که قابل تقلیل به عوامل فیزیولوژیک نیستند و ما چند نمونه از این موارد را در این مقاله ذکر کردیم. همچنین، ایجاد مصنوعی یک پدیده به معنی فهم منشاء یا علت آن پدیده نیست، چراکه نمی‌توان پدیده‌ی مصنوعی را با پدیده‌ی اصیل یکی دانست، مگر اینکه معلوم شود هر دو پدیده‌ای یکسان هستند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *