
تجربه نزدیک به مرگ :
همگام با افزایش انواع تصادفات و رخدادهای مرگبار، پیشرفتهای جامعه پزشکی در راستای نجات جان آسیبدیدگان نیز رشد قابلتوجهی داشته است.
، پیشرفتهای جامعه پزشکی در راستای نجات جان آسیبدیدگان نیز رشد قابلتوجهی داشته است.
در این شرایط، کم نیستند افرادی که بعد از رویارویی با مرگ بالینی و قطع علائم حیاتی، از طریق فرایند احیا (شوکقلبی، تنفسمصنوعی و غیره) دوباره به حیات دنیوی خویش بازگشته و بعضاً از مشهودات و تجارب شگفتانگیز خود در این مدت کوتاه صحبت میکنند.اولين بار در سال 1975، ريموند مودی در کتاب خود به نام زندگی بعد از زندگی اصطلاح تجربه نزديک به مرگ را برای این پدیده به کار برد. اين کتاب برمبنای مصاحبههايی است که وی با افرادی انجام داده بود که بعد از مرگ دوباره به زندگی بازگشته بودند. او مشاهده کرد اين افراد تجربیات تقریباً مشابهی دارند که از احساسات مختلفی نظیر جدا شدن از بدن، حس شناور شدن، وحشت و یا آرامش مطلق، ، تجربه ازهمپاشيدگی کامل و رؤيت نور تشکیل میشود.
یافتن تعریفی برای تجربه نزدیک به مرگ که همه آن را پذیرفته باشند، مشکل است.
پژوهشگرانی نظیر دکتر رینگ و دکتر ملوین مورس تلاش کردند با شناسایی هستۀ مرکزی این تجربه، آن را بهصورت نسبتاً دقیقی تعریف کنند.
طبق بررسی این پژوهشگران، تجربه نزدیک به مرگ تجربهای است که فرد براثر مرگ بالینی، احساس جدایی از جهان فیزیکی میکند که ممکن است با احساس آرامش، ورود به تاریکی، مشاهده نور، ملاقات با موجودات غیرمادی، مرور وسیع رویدادهای زندگی و احساس قضاوت دربارۀ خود همراه باشد. دکتر جفری لانگ نیز تجارب نزدیک به مرگ را تجاربی میداند که در شرایطی که رویدادی زندگی را تهدید کند اتفاق میافتند؛ مثل نارسایی قلبیـریوی، آسیب به سر، و…، طوری که افراد از نظر جسمانی در وضعیتی از خطر باشند که چنانچه بهبودی حاصل نشود، میمیرند. این نکته نیز گفتنی است که همۀ افرادی که با رویدادی مرگبار روبرو میشوند تجربۀ نزدیک به مرگ ندارند.
بروس گريسون، روانپزشک و محقق برجسته در زمينه تجربيات نزديک مرگ اين تجربيات را چنين تعريف میکند:
«رويدادهای روانشناختی عميق با مؤلفههای رمزآلود، روحانی و متعالی که برای افرادی روی میدهد که در آستانه مرگ و يا در وضعيتهای شديد آسيب جسمانی قرار میگيرند». جنيس هلدن، ديگر محقق مشهور در اين زمينه، تجربه نزديک مرگ را خاطره رويدادهای روانشناختی ماوراى پديدههاى علمى مکشوف و روحانیای میداند که توسط فردی که در آستانه مرگ قرار گرفته است، گزارش میشود.
یکی از شایعترین عواملی که منجر به تجربۀ نزدیک به مرگ میشود، ایست قلبی است:
با پیشرفتهای صورت گرفته در زمینۀ اختراع دستگاه های پزشکی و روش های مرتبط با احیا، بر تعداد افرادی که بعد از ایست قلبی دوباره احیا شده و به زندگی بازگشتهاند افزوده شده است که درپی آن گزارشهای تجربۀ نزدیک به مرگ نیز بیشتر شده است، طوری که برآورد میشود 11 تا 23 درصد بیماران مبتلا به ایست قلبی تجربۀ نزدیک به مرگ داشته باشند. از دیگر عوامل تجربۀ نزدیک به مرگ میتوان از شوک ناشی از خونریزی، تصادف های شدید، بیهوشی به دلیل شوک ناشی از فشار خون پایین، آسیب مغزی و کومای پس از تصادفات جادهای خطرناک، خفگی، خونریزی مغزی، غرق شدگی، خودکشی، خونریزی ناشی از زایمان، برخی آسیب های مغزی و کما نام برد.
پژوهشگران دریافتهاند تجربۀ نزدیک به مرگ بر تجربهکنندگان مختلف پیامدهای نسبتاً مشابهی دارد:
تجربهکنندگان بعد از تجربۀ نزدیک به مرگ، عمدتاً از تأثیرات مثبت آن در زندگی خود سخن میگویند. بهنظر اغلب آنان، مواجهه با مرگ علاوه بر آنکه ترس از مرگ را به نحوی باور نکردنی از وجود آنان زائل نموده، به زندگی شخصی آنان نیز معنای بیشتری بخشیده است. تغییرات ایجادشده در زندگی و باورهای تجربهکنندگان معمولاً عمیق و ماندگار است. نتایج برخی پژوهشها حاکی از این است که این پیامدها در تجربهکنندگانی که تجربۀ آنها عمیق و همراه با جزئیات بیشتری بوده، بیشتر و ماندگارتر است.تغییرات ایجادشده در زندگی و باورهای تجربهکنندگان معمولاً عمیق و ماندگار است. نتایج برخی پژوهشها حاکی از این است که این پیامدها در تجربهکنندگانی که تجربۀ آنها عمیق و همراه با جزئیات بیشتری بوده، بیشتر و ماندگارتر است.
وبسایت من در زمینه ایماگوتراپی : imagoiran.ir
آخرین دیدگاهها