توضیحی بر مطلب «تجارب نزدیک به مرگ خاص»
علی ایمانینسب (سردبیر)
کوین ویلیامز معتقد است که تجارب نزدیک به مرگِ همجنسگرایان و خداناباوران، با سایر افراد، فرق معناداری ندارد و از این، صراحتاً یا تلویحاً نتیجه گرفته است که دین و مذهب و خداباور بودن یا خداباور نبودن و نوع گرایشهای جنسی، تأثیری در کیفیت حیات پس از مرگ افراد ندارد.
به نظر میرسد در قطعیت چنین نتیجهگیری و شمولیت آن، خصوصاً دربارۀ خداناباوران، میتوان تردید کرد؛ زیرا:
اولاً: وضعیت حیات پس از مرگ افراد، پس از مرگ قطعی آنهاست که رقم میخورد؛ حال آنکه تجربهی نزدیک به مرگ، مرگ قطعی نیست؛ لذا اگر تجربهکنندۀ نزدیک به مرگی، در تجربۀ خود، در وضعیت ناخوشایندی قرار نگرفته، نمیتوان بهطور قطع و یقین نتیجه گرفت که اگر او، بهطور قطعی میمُرد، شرایط ناخوشایندی برایش پیش نمیآمد. در برخی تجارب نزدیک به مرگ نیز گاهی تجربهی فرد، درابتدا، ناخوشایند نبوده؛ اما رفتهرفته شرایط عوض شده و تجربهکننده در وضعیت ناخوشایندی قرار گرفته، و برعکس؛ لذا شاید تجربۀ برخی خداناباوران گرچه درابتدا ناخوشایند نبوده، اما اگر ادامه مییافت، در وضعیت ناخوشایندی قرار میگرفتند و شاید بابت اعتقادات و رفتارش مورد قضاوت قرار میگرفتند.
گزارشهایی از تجارب نزدیک به مرگ وجود دارد که گرچه تجربهی نزدیک به مرگ فرد نسبتاً خوشایند بوده، اما در همان تجربه، به فرد گفته شده که اگر به دنیا برنگردی و بهطور قطعی بمیری، مورد قضاوت قرار میگیری و شرایط دشواری پیش روی خود خواهی داشت. برای مثال میتوان از تجربهی نزدیک به مرگ جان میشل نام برد که از نظامیان آمریکایی در افغانستان بوده و براثر جراحت، در وضعیت تجربهی نزدیک به مرگ قرار گرفت. او در تجربهاش در وضعیت ناخوشایندی قرار ندارد؛ لذا وقتی به او گفته میشود که باید به دنیا برگردی مخالفت میکند و دوست ندارد از آنجا که هست دل بکند؛ اما با این عتاب مواجه میشود که اگر بمیری، به جهنم میروی و نمیتوانی با جایگاه قضاوت روبروی شوی! (شرح کامل این تجربه را میتوانید در کتاب بهوقت مرگ، نوشتهی علی قاسمیاننژاد و علی ایمانینسب، گزارش بیست و ششم، مطالعه کنید).
ثانیاً: تجربهی نزدیک به مرگ یک پردهبرداری کامل و تمامعیار از حیات پس از مرگ نیست، و ما را از همۀ آنچه پس از مرگ اتفاق میافتد آگاه نمیکند. برای مثال، بنابر تلقیِ سنتی از آموزههای ادیان ابراهیمی، انسان پس از مرگ، وارد عالَم برزخ میشود و سپس قیامت کبرا آغاز میشود، و حساب و کتاب نهایی در این مرحله رقم میخورد و نه عالَم برزخ. لذا اگر فرض کنیم که قیامت کبرایی در پیش است، نمیتوان از روی اینکه تجربهی نزدیک به مرگِ خداناباوان (در عالَم برزخ) با تجربۀ سایرین فرقی ندارد، نتیجهگیری کرد که خداناباوری مذموم نیست و فرد هیچگاه بابت آن مورد قضاوت نمیگیرد.
به این نکته نیز دقت شود که نگارنده، با نوشتن این مطالب، نه درصد قضاوت منفی دربارۀ همهی اصناف خداناباوران و همجنسگرایان است، و نه درصدد اینکه ثابت کند همجنسگرایان و خداناباوران یکسره اهل دوزخاند؛ بلکه فقط درصدد تذکر این نکته است که از نبود تفاوت میان تجربهی نزدیک به مرگ خداناباواران و همجنسگرایان با تجارب نزدیک به مرگ سایر افراد نمیتوان نتیجهی قطعی گرفت که خداناباوری و همجنسگرایی مذموم نیست و تأثیری در شرایط زندگی حیات پس از مرگ ندارد؛ زیرا چنین نتیجهگیریای به دلایل محکمتری نیاز دارد.
اما اینکه همجنسگرایی و خداناباوری و بیدینی مذموم است یا خیر، و آیا اینها در کیفیت حیات پس از مرگ انسانها تأثیر دارند یا خیر، و آیا طبق آموزههای دینی، تجربهی نزدیک به مرگِ همجنسگرایان و خداناباوران لزوماً باید ناخوشایند باشد یا خیر، بحث دیگری است؛ و هر فردی، به تناسب پیشفرضهای اعتقادی، اخلاقی، انسانی، یا نوع برداشتی که از دین و الالهیات دارد پاسخ متفاوتی خواهد داد که بررسی آن، در این مختصر نمیگنجد؛ اما اجمالاً نظر نگارنده این است که خداناباوری و همجنسگرایی اموری نیستند که بتوانیم از بیاشکال بودن آنها سخن بگوییم ؛ اما درعینحال، نباید غافل بود که انسانها در سطوح گوناگونی از رشد و تعالی معنوی قرار دارند؛ لذا نمیتوان همۀ اصناف خداناباوران و همجنسگرایان را با یک چوب راند. خداوند عشق مطلق است و به حال این افراد و نیات درونی آنها آگاهتر است و بهتر میداند که چه کسی در چه مرحلهای از رشد معنوی قرار دارد، و به تناسب همان، وضعیت حیات پس از مرگ او را رقم خواهد زد؛ وضعیتی که معلول تکوینی افکار و رفتار انسانها روی زمین است و با سطح روحی آنها تناسب دارد.
آخرین دیدگاهها