تلنگرهای نورانی

 نکات برجسته از گزارش های تجربه کنندگان نزدیک به مرگ


 آن نور بی همتا من را پذیرا بود.

 ماهیتش فقط عشق بی قید و شرط بود.

 با کلمات نمی توان آن نورا هرگز، هرگز توصیفش کرد.

دیدم که چقدر بیهوده در همه زندگیم نگران بودم.

حسرت بسیاری داشتم، زیرا آنچه که می توانستم را هرگز انجام نداده بودم.

فهمیدم فقط نوعدوستی بسیار مهم است.

 از من سوال شد چرا علمت را افزایش ندادی؟

 تمام محیط پیرامونم رنگ و موسیقی بود.

 تمام عزیزان و درگذشتگان را آنجا دیدم، هرکدامشان انگار  به طبقه خاصی متعلق بودند و آن بسته به رشد معنوی آنها داشت.

 من در نور غرق شدم و ماهیتی دیگر جز او نداشتم.

 به من گفتند که شما در زندگی خاکی در خواب به سر می برید.

 تمام زندگیم را در پوچی به سر برده بودم.

 نمی توانستم کنار نور باشم، زیرا در زندگيم با افراد زیادی بدرفتاری کرده بودم.

 فهمیدم که ما از یک رویداد ساده در زندگیمان فقط یک مقدارش را درک می کنیم و سپس با آن مقدار کم سریع شروع به قضاوت انسانها می کنیم.

 افرادی پر از عشق زمینی به همه مردمان از جنس بعد دیگر هستند.

 متوجه شدم نوع شغل و نوع ماشین ما به هیچ وجه در بعد دیگر مهم نیست، مهم این است که چقدر به دیگران و خودمان  عشق حقیقی داده ایم.

 فهمیدم همه ما انسانها یکی هستیم و توسط زنجیره های نامرئ نور به هم متصل هستیم و حتی آن  نور در تمام اجسام هم جاری بود.

 هیچ حسرتی بدتر از این نبود که به من نشان دادند چقدر بیهوده تمام عمرم را در افکار و ترس اشتباه طی کرده بودم.

گلاره سادات اخوی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *